سلام

هر جای این دنیا که باشین، براتون آزادی و لب خندون آرزو میکنم.

این اولین پست وبلاگ wildbits هست که تصمیم گرفتم درباره آزادی بنویسم. درسته آزادی.

قبل از ادامه دادن یه چند نکته رو بگم خدمتون:

• اول اینکه پست‌ها به مرور زمان تکمیل میشن، یعنی هر وقت حوصله داشتم یه چیزایی بهشون اضافه میکنم و اونا رو ویرایش میکنم.
• دوم اینکه این یه وبلاگ شخصی هست و طبیعتا بیشتر مطالب نظر شخصی من هستن. پس ممکنه مطالب پرسایس و دقیقی نباشند حداقل به لحاظ علمی.
• و در آخر اینکه خوشحال میشم نظرتون رو برام بنویسید. دیدگاه شما درباره آزادی چی هست؟

خب بریم سراغ اصل مطلب، آزادی

اول از همه میخوام یه تعریف جامع از آزادی داشته باشیم. این تعریف آزادی در ویکیپدیا فارسی هست:

آزادی یا رهایی، به مفهوم مختلطی اشاره دارد که شامل مفاهیم پایه‌ای خودمختاری، حکومت بر خود و استقلال از یک سو، و توانایی کلی در انجام کارها، داشتن انتخابهای مختلف و توانایی کسب هدف‌های انسانی از سوی دیگر می‌باشد. داشتن انتخاب‌های مختلف در مورد انجام یک کار (optionality) به این معنی است که اگر شخص بخواهد آن را انجام دهد، هیچ چیز نباید او را از انجام آن بازدارد و اگر نخواهد آن را انجام دهد، هیچ چیز نباید او را مجبور به انجام آن کند. حد بالای این قابلیت انتخاب این است که حتی عوامل درونی روانی نیز مانعی در انجام انتخاب ایجاد نکنند. میزان وجود این قابلیت انتخاب شخصی لزوماً ربط مستقیمی به خودمختاری حکومتی یک جامعه ندارد.^[۱] آزادی، در وسیعترین معنای کلمه حالتی است که چیزی محدود به چیزهای دیگر نباشد و بتواند در فضا جابه‌جا شود، و در مورد انسان، حالتی است که در آن ارادهٔ شخصی برای رسیدن به مقصود خویش به مانعی برنخورد.^[۲]

اینم لینک متن اصلی تعریف آزادی

نکته اول اینکه آزادی یک مفهوم بزرگی هست، دارای وجه‌ها و ابعاد زیاد. شامل داشتن حق انتخاب و استقلال میشه، در جاهای مختلف به شیوه‌های مختلف تعریف میشه ولی اصل همون رها بودن از قید و شرط هاست. 

نکته دوم این تعریف اینه که به آزادی در اجتماع و در مقیاس بزگتر، حکومت اشاره کرده، درسته آزادی دارای ابعاد زیادی هست، بعد فردی ، بعد جمعی.

تو این صفحه ویکیپدیا مطالب خوبی درباره آزادی هست. تاریخچه، ابعاد آزادی و ...

اما من میخوام خودم برای آزادی یه تعریف دیگه داشته باشم و یکی از ابعاد آن را دقیقتر بررسی کنم، بعد جمعی

به نظر من آزادی یعنی حال خوب. فقط همین. حال خوب برای همه. 

بذارین اینجوری بگم: آزادی یعنی زمانی که همه کنار هم خوشیم، با هم قبولش کنیم، کنار هم احساس خوشبختی کنیم. به زبان ساده یعنی فعالیت‌ها و کارهای من کسی رو محدود نکنه، به آزادی اون آسیب نزنه و هر چیزی که من میخوام داشته باشم، اگه اون هم خواست بتونه داشته باشه. 

اشکالی که نداره؟ بذارین با مثال بگم. فرض کنید تو یه اتاق کوچیک با دوستتون زندگی میکنید. اگه پاهاتون رو دراز کنید میخوره به صورت و دهن یا جاهای دیگه دوستتون. طبیعی هست که دوستتون از این حالت پیش آمده خوشحال نیست. پس یه اتفاق باعث شد احساس ناراحتی کنه و این اتفاق نتیجه نقض آزادی اون است. در نتیجه باید پاتونو عقب بکشید و به همان اندازه که خوتون دوسن ندارید محدود بشید، اونو هم نباید محدود کنید.

در تعریف من از آزادی، مهم باز یا بسته بودن دست‌ها و پاها نیست، اینجا مفهوم زیرین رو بررسی میکنم. جسم دیگه چندان مهم نیست، حالا روح و روان مهم است. یکی از مهم‌ترین آسیب های نقض آزادی افراد ضربه خوردن آنها به لحاظ روانی هست. 

ادامه : به زودی ...